همه فایل

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

همه فایل

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش رژیم غذایی در افراد دارای اضافه وزن

مبانی نظری و پیشینه پژوهش رژیم غذایی در افراد دارای اضافه وزن
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل docx
حجم فایل 88 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 43
مبانی نظری و پیشینه پژوهش رژیم غذایی در افراد دارای اضافه وزن

فروشنده فایل

کد کاربری 4674

مبانی نظری و پیشینه پژوهش رژیم غذایی در افراد دارای اضافه وزن

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::

مسأله چاقی که امروزه به صورت یکی از مشکلات اساسی زندگی انسان قرن بیست و یکم درآمده است، دارای سابقه‌ای تاریخی بالغ بر بیست هزار سال می‌باشد. تحقیقات باستان شناسی صورت گرفته و نیز وجود تندیس ها و سنگ نوشته هایی منقش به تصاویر افراد چاق، حاکی از آن است که انسان‌هایی که سالها قبل از ما در این دنیا زندگی می‌کرده اند نیز با مفهوم چاقی آشنایی داشته‌اند.گروهی از محققان تغییر در نوع زندگی بشر و نیز تغییر در عادات غذایی انسان‌ها در دوران پالئولیتیک را عامل گسترش چاقی در افراد بشر می‌دانند. در این دوران انسان‌ها به تدریج دست از کوچ‌نشینی و مهاجرت برداشته، در نواحی مساعد از نظر آب و هوا سکنی گزیدند که این مسأله خود به تنهایی نقش مهمی در کاهش فعالیت فیزیکی انسان‌ها در آن دوران داشت. از سوی دیگر اقامت دائم در نواحی حاصلخیز موجب رونق کشاورزی در این نواحی گشت که این مسأله نیز موجب تغییر قابل ملاحظه‌ای در عادات غذایی انسان‌ها شد. به طوری که غذاهای سرشار از پروتئین کم‌کم جای خود را به غذاهای دارای کربوهیدرات بالا دادند.کاهش فعالیت فیزیکی و روی آوردن به مصرف غذاهای دارای مقادیر بالای کربوهیدرات موجبات بروز چاقی در انسان‌ها را فراهم آورد. مصریان باستان بارها و بارها در متون پزشکی کهن خود به چاقی اشاره داشته‌اند و از چاقی به عنوان نوعی بیماری یاد کرده‌اند. در متون پزشکی چین باستان نیز از چاقی به عنوان یکی از علل کاهش طول عمر انسان اشاره شده است. هندیان قدیم نیز فعالیت فیزیکی و رژیم غذایی مناسب را از اصول اولیه زندگی سالم تلقی می‌نمودند(مقدسزاده، 1389).

بقراط که او را پدر علم پزشکی می دانند بروز مرگ های ناگهانی در افراد چاق را بیش از افراد عادی ذکر کرده است. او به افرادی که قصد کاهش وزن داشتند توصیه می کرد که قبل از مصرف غذا به تمرین های ورزشی پرداخته و بلافاصله پس از اتمام غذا در حالیکه هنوز در حال نفس نفس زدن می باشند غذای خود را میل کنند. بقراط همچنین، برای کاهش وزن افراد چاق از رژیم های غذایی سرشار از چربی استفاده می کرده است. وی معتقد بود، که فرد چاق با مصرف زیاد غذاهای پر چرب کم کم از این قبیل غذاها خسته شده، دست از پر خوری بر می دارد. وی همچنین به افراد چاق توصیه می کرده است که یک نوبت در روز غذا بخورند، بر روی تخت خواب های سخت بخوابند و بدون کفش راه بروند(همان منبع).

گالن پزشک و دانشمند یونانی که کتب مهم و تأثیرگذاری در زمینه طب به رشته تحریر درآورده است، در درمان چاقی توجه ویژه ای به ورزش و فعالیت بدنی داشته است. او به افراد توصیه می کرده است که به ورزش بپردازند و بلافاصله بعد از ورزش در حالیکه نفس های عمیق می کشند به ماساژ قسمت های مختلف بدن خود بپردازند. او همچنین به افراد چاق توصیه می کرده است که از غذاهای کم انرژی استفاده کنند. پس از ظهور اسلام و گسترش علم پزشکی در میان مسلمانان، پزشکان مسلمان نیز رو به مقابله با چاقی و عوارض آن آوردند که به نظر می رسد بسیاری از روشهای درمانی آنان از گالن اقتباس شده بود. آنها به افراد چاق توصیه می کردند که از غذاهای پر حجم و کم انرژی استفاده کنند، قبل مصرف غذا استحمام کنند و به فعالیت های سنگین بدنی بپردازند(نقل از مقدسزاده، 1389).

ابن سینا پزشک مسلمان و دانشمند بزرگ ایران به بیماران خود توصیه می کرد که تا زمانیکه وعده غذایی قبلی آنها کاملاً هضم نشده از مصرف وعده جدید غذایی پرهیز کنند. همچنین، رژیم غذایی مورد تأیید وی دارای مقادیر فراوان سبزیجات و مواد گیاهی بوده است. او عقیده داشت که باید مصرف مواد غذایی حاوی مقادیر زیاد چربی و نمک را به حداقل رساند. ابن سینا از جمله افرادی است که به بحث چاقی کودکان و عوارض نامطلوب آن در این گروه سنی اشاره داشته است. وی به والدین کودکان توصیه می کرده است که از دادن مقادیر زیاد مواد غذایی به کودکان خود بپرهیزند، چرا که این مسأله موجب روشن شدن رنگ ادرار کودک می شود. ابن سینا معتقد بوده است که مصرف بیش از حد غذا و نیز چاقی کودکان موجب افزایش بروز حملات تشنج در کودکان می شود(همان منبع).

رازی دیگر دانشمند مسلمان ایران از چاقی به عنوان یکی از علل مهم نازایی یاد کرده است. وی معتقد بوده است که وجود چربی زیاد موجب خفگی سلول جنسی نر می شود. از سوی دیگر رازی نیز مانند ابن سینا معتقد بوده است که چاقی از جمله عواملی است که موجب افزایش بروز حملات تشنج در کودک می شود.

چائوکر که در قرن 14 میلادی زندگی می کرد تنها راه مقابله با چاقی را پرهیز و خودداری از پرخوری عنوان کرده است که این پند ساده به عنوان یکی از اصول اولیه مقابله با چاقی در طول تاریخ مطرح بوده است.
در قرن 16 و 17 همزمان با دوران رنسانس به دلیل ورود مواد غذایی متفاوت از خاور دور و آمریکای مرکزی و جنوبی به اروپا تغییرات زیادی در تغذیه مردم اروپا به وقوع پیوست. در این دوران سیب زمینی و ذرت به سرعت بازار مصرف کشورهای اروپایی را تسخیر کردند. کشت ساده تر و در عین حال میزان انرژی زایی بیشتر این محصولات موجب شد این مواد به تدریج جایگزین گندم مصرفی شوند. نخستین فرضیه در زمینه علل بروز چاقی در سال 1795 به چاپ رسید. نخستین کتاب با موضوع چاقی در سال 1829 میلادی منتشر شد. همچنین نخستین کتاب در زمینه رژیم های غذایی در سال 1863 توسط ویلیام بانتینگ با نام «سخنی در باب چاقی برای عموم» در 21 صفحه به چاپ رسید. دراین کتاب، بانتینگ به بیان تجارب شخصی خود در مورد رژیم های غذایی پرداخته بود(مقدسزاده، 1389).

تعاریف اضافه وزن :

سازمان بهداشت جهانی (1996) اضافه وزن و چاقی را به این صورت تعریف کرده است: تجمع غیر طبیعی و بیش از حدّ چربی که سلامتی را به مخاطره می اندازد. در متن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی( DSM-IV-TR)چاقی و اضافه وزن به تجمع زیاد چربی در بدن اطلاق می شود. در افراد سالم چربی بدن حدود 25 درصد وزن بدن زنها و 18 درصد وزن بدن مردها را تشکیل می دهد، اضافه وزن به وزن بالاتر از نُرم مرجع می گویند(سادوک و سادوک، 1382).

اضافه وزن و چاقی وضعیت هایی هستند که در آن ها وزن بدن از محدوده طبیعی فراتر می رود. چاقی را می توان سندرمی دانست مرکب از خصوصیات فیزیولوژیک، بیوشیمیایی، متابولیک، اناتومیک، روانی و اجتماعی که وجه مشخصه آن افزایش پایدار در میزان بافت چربی و در نتیجه اضافه شدن وزن بدن می باشد.

چاقی ساده در طبقه بندی بین المللی بیماری ها به عنوان یک بیماری جسمانی گنجانده شده است. اما در چهارمین مجموعه ی تشخیصی و آماری اختلالات روانی نیامده است، زیرا اثبات شده است که چاقی با یک نشانگان روانی یا رفتاری مرتبط است (سادوک و سادوک، 1382). و دیگر این که، فربهی اختلال روانی نیست و به ندرت می توان درمان آن را در حیطه کار روان پزشکی دانست.نخستین گام در تعریف و ارزیابی چاقی طبقه بندی آن بر اساس نمایه توده بدنی(BMI kg/m2) است که از تقسیم وزن(به کیلوگرم)بر مجذور قد(به متر) به دست می آید. بر این اساس افراد دارای25BMI (kg/m 2 )>مبتلا به اضافه وزن و افراد دارای30 BMI (kg/m 2)> چاق در نظر گرفته می شوند)جی، ماهان و اسکات استامپ، 2008). همچنین دور کمر (wc) مقیاس مهمی از خطر چاقی است. دور کمر بالاتر از 35 اینچ در زنان و بالاتر از 40 اینچ در مردان را به عنوان عامل خطر در نظر می گیرند. اندازه دور کمر شاخص عملی (کاربردی) برای چاقی شکمی است. شواهد حاکی از آن است که چاقی شکمی خطر بالاتری نسبت به چاقی طبیعی است (لیزینکی و همکاران، 2001).

جدول2-1: نمایه توده بدنی

نمایه توده بدنی(BMI kg/m2) تفسیر

کمتر از 18 لاغر

9/24- 18 طبیعی

9/29- 25 اضافه وزن

9/34-30 چاقی درجه 1

9/39- 35 چاقی درجه 2

برابر یا بیشتر از40 چاقی شدید

Escott-Stump(2008)

اهمیت پرداختن به چاقی

امروزه چاقی یکی از معضلات بهداشتی و عامل خطر برای بروز بسیاری از بیماری ها نظیر دیابت، بیماری های قلبی- عروقی، پرفشاری خون و سرطان است. چاقی از نیمه ی اول قرن بیستم رو به افزایش نهاد و بخش قابل توجهی از افراد کشورهای توسعه یافته در حال توسعه را در بر گرفته است و از آن به عنوان مهمترین عارضه تغذیه ای و یک معضل اجتماعی در سطح جهان یاد می شود(مقدس زاده، 1389).

تحقیقات نشان داده که چاقی با بیماری های جسمانی جدی و خطرناک مانند دیابت، سکته، بیماری های قلبی- عروقی، فشار خون بالا، نقریس، کیسه صفرا، میگرن، مقاومت به انسولین، ناباروری و نازایی در زنان، انواع سرطان و بیماری های تنفسی مانند آبنه انسدادی هنگام خواب ارتباط دارد(هالت، 2005؛ راجی وهمکاران، 2009). همچنین، چاقی با پیامدهای عصب شناختی مضر مثل تباهی ( تحلیل رفتگی) قشر پیشانی و آسیب ماده سفید مغز پیوند یافته است و عامل خطر مستقلی برای آلزایمر و دمانس می باشد (گاستافسون و همکاران، 2004؛ وایت مرو همکاران، 2008). بررسی های جدید به پیوند چاقی با کارکردهای شناختی ضعیف اشاره کرده اند (الیاس و همکاران، 2003 ؛ آری هات ، 2006).

برخی مطالعات نشان داده اند که افراد چاق ممکن است در عملکردهای شناختی مانند زمان واکنش، هوشیاری و توجه و داوری فوری کلمات، یاد آوری تأخیری، توجه انتخابی آسیب بیشتری نشان دهند(کانایا و همکاران، 2009؛ کورنوت و همکاران، 2006) برخی پژوهش ها به رابطه بین کارکردهای اجرایی ضعیف با چاقی اشاره شده است(بوکا، 2008؛ گانستاد و همکاران، 2007؛ جراس و همکاران، 2008 ). در مطالعه ای نشان داد شد که تورش توجه خوراکی در رژیم گیرندگان، بیش از افراد عادی است و هر چه قدر وزن افراد بیشتر بود، تورش آن ها برای خوراکی های پر کالری نیز بیشتر بود(مقدس زاده، 1389).

شیوع چاقی

شیوع چاقی یک نگرانی رو به رشد و گسترش است. در ایالات متحده 34% از بزرگسالان دچار اضافه وزن هستند و 27% چاق هستند. این نرخ 50% بیشتر از 30 سال گذشته است (هایِز، 2004). بررسی زمینه یابی سازمان سلامت و تغذیه نشان می دهد شیوع اضافه وزن از سال های 1998- 1994 تا 2000 – 1999 به 5/64% و شیوع چاقی به 5/30% رسیده است و اکنون، قریب به بیش از 300 میلیون فرد چاق و بیش از یک میلیارد مبتلا به اضافه وزن در سراسر دنیا وجود دارد(هایز،2004). همچنین سازمان بهداشت جهانی(2009) برآورد کرده است که در سال 2015، نزدیک به 2/3 میلیارد بزرگسال، مبتلا به اضافه وزن، بیش از هفتصد میلیون نفر چاق و نیز 4/2 % جمعیت فوق چاق شوند. درمان قطعی افراد چاق بسیار دشوار است ولی کاهش وزن پایدار این گروه از افراد باعث بهبودی شایان توجه در بیماری های ناشی از چاقی، افزایش کیفیت زندگی و افزایش طول عمر می شود.

در کشور ما به احتمال زیاد چاقی درصد بالایی از گروههای مختلف سنی و جنسی را شامل می شود. مطالعات کشوری که به منظور ارزیابی عوامل خطر ساز بیماری های غیر واگیر صورت گرفته است، نشان داد 37 درصد مردان و 48 درصد زنان ایرانی، مبتلا به اضافه وزن هستند. بر اساس تحقیقات انجام شده از سو ی پژوهشکده علوم غدد درون ریز و متابولیسم (1386) حدود 60 تا 70% افراد بالای 20 سال در ایران دچار اضافه وزن هستند که همه ساله مبالغ هنگفتی صرف درمان پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم آن می شود. چاقی در طبقه اجتماعی اقتصادی پایین 6 بار شایعتر از زنان طبقه اجتماعی اقتصادی بالا است. کنترل رفتار خوردن پیچیده است و موضوعی است که تحت تأثیر فرایند فیزیولوژیکی، فرآیندهای محیطی خودالقایی و تلاشهای خودکنترل گرانه است (بلوندل وگلیت، 2001). خصوصیات فرهنگی که افراد را نسبت به فعالیت های فیزیکی دلسرد می کند و عادات خاص خوردن ممکن است شیوع چاقی را افزایش دهند. تعداد زیادی از مطالعات تفاوت هایی را بین رفتارهای خوردن افراد چاق و غیر چاق گزارش می دهند (توگو و همکاران، 2001).


مقاله بررسی تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌ مانده

مقاله بررسی تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده در 54 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 67 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
مقاله بررسی تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله بررسی تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده در 54 صفحه ورد قابل ویرایش


فصل اول

کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مساله اهمیت و ضرورت

هدف کلی اهداف ویژه پژوهش فرضیات پژوهش

تعریف واژه ها




مقدمه

وجود یک جامعه سالم از نظربهداشت روان،وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند اجتماع ها،گروههاوخانواده های موجوددرآن جامعه است .وجود خانواده های سالم ودارای سلامت روان می تواند تاثیر بسزایی درسلامت روانی موجودوایجاد بهداشت روانی درآن جامعه داشته باشد،زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است وهر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن،در جامعه بزرگ انسانها تاثیرمستقیم وموثر دارد وثبات وبی ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یابی ثباتی جامعه تاثیر دارد.

کودک عامل گسترش نسل است و تولد هرکودک می تواند برپویایی خانواده اثر بگذارد،والدین و دیگراعضای خانواده باید تغییرات متعددی راجهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[1] بر خانواده می تواند اثرات عمیقی داشته باشد،زیرا خصوصیات کودکان ونوزادان معلول[2] حدود انتهایی رفتار است واز آنجایی که معلولیت ورفتارهای ناشی از آن امری ثابت وپایدار می باشد،این امر برتعاملاتی که کودک باوالدین وخواهران وبرادران خوددارد،تاثیر می گذارد(هالاهان وکافمن[3]، 1998).

مراقبت های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می کنند.برنحوه تعامل والدین تاثیر
می گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی ومشکلات اقتصادی زیادی رادر خانواده ایجاد
می کند،بنحوی که یکایک افراد خانواده دچاربحرانهایی ناشی ازوجودفردمعلول می شوند.

روابط دچار سردی وتیرگی می شودوروابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می گردد.سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی واجتماعی میگردند وبطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان وسرمایه های فردی_اجتماعی است به شدت به مخاطره می افتد(حسین نژاد،1375).

در تحقیق حاضرسعی محقق بر روشن کردن این موضوع است که آیاوجود کودک عقب مانده ذهنی میتواند برسازگاری اجتماعی مادران اثرات منفی داشته باشدیانه.

بیان مساله

خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک ازاجزای واعضاء آن کل نظام را مختل میکندواین نظام مختل شده به نوبه خوداختلالات مربوط به اعضاء راتشدیدومشکلات جدیدی را ایجاد میکند.بااین نگرش،معلولیت یکی ازفرزندان،برتمامی خانواده وکارکردهای مختلف آن وبر یکایک اعضاء تاثیرغالبا منفی باقی می گذارد.به عبارت دیگر معلولیت فرزندی درخانواده،مانع از آن می شودکه خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحومطلوب داشته باشد.

از جمله این کارکردها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان ، تأمین محیطی دلپذیر برای اعضاءو ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می باشد.خانواده پایگاهی برای برقراری ارتباطات اجتماعی است وبرقراری ارتباط بادیگران دراستحکام شبکه خویشاوندی سهم بسزایی دارد(ناصرشریعتی وداورمنش،1374ص 117-116).

همانطورکه می دانیم انسان عادی برای حفظ وتطابق خودش بامحیط ازانواع روشهای خودآگاه ومکانیسم های دفاعی کمک می گیرد.ولی هرانسانی دربرابرفشارها وعواملی که سبب ایجاد تنش وفشارروانی دراو

می شود،دارای آستانه تحمل است وچنانچه فشارهای محیطی اوبیش ازاندازه شود،درنقطه ای تعادل روانی اوبه مخاطره می افتد(اسلامی نسب،1373،ص33).

با به دنیا آمدن کودک ناتوان فشارهایی بروالدین واردمیگرددکه موجب برهم خوردن آرامش وانسجام خانواده میشود،درنتیجه سازش یافتگی آنان راتحت تاثیر قرارمیدهد.

فابر[4] (1975 )خاطر نشان می سازد که دراثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زیربه والدین وسایر اعضای خانواده تحمیل می شود:

1)به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان

2)محدودشدن پیشرفت خانواده

3)وقوع بحرانهایی مانند مشکلات زناشویی ،طلاق،افسردگی والدین

4)بروزاحساساتی ازقبیل خشم، ناامید ی واحساس گناه(ترنبول وترنبول[5]،1990 به نقل از شریفی ص64).

رزنبرگ ورابینسن (1990)به تاثیر شرایط خانواده برسازگاری با تولدکودک معلول اشاره می نماید.آنها خاطرنشان می سازند.خانواده هایی که ازنظروضعیت آموزشی،تربیتی وفرهنگی دروضعیت مناسبی نیستندوازامکانات حمایتی برخوردارنباشند وشرایط اقتصادی بدی داشته باشند،فرایند سازگاری رابخوبی طی نمی کنند ودچارناراحتی میشوند(ماهر،1377).

البرزی(1375)درباره تاثیر کودک عقب مانده ذهنی بر والدین و رویارویی پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهنی نشان میدهد که والدین به واکنشهای مختلفی دچارمیشوند که عبارتنداز:احساس خجالت(41درصد)،احساس گناه(37درصد)،پنهان کردن فرزند(10درصد)

خانواده درارتباط باداشتن چنین فرزندی فشارهایی راتحمل میکند که از جمله آن مواردی ازقبیل نگرانی برای فرزند(87درصد)،آزردگی عصبی(2/53درصد)،تاثیر بر روابط خانواده(23درصد)،اختلاف زناشویی(18درصد)اشاره نمود(شریفی درآمدی،1381 ص165-164).

فابر(1959)یکی ازاولین پژوهشگرانی است که انواع استرس ایجادشده درخانواده که ناشی از پی بردن به معلولیت کودک است را موردبررسی قرارمیدهد.یکی ازرایج ترین این استرس ها،واکنش اندوه است.این واکنش سمبل یا نشانه مرگ کودک طبیعی است.بعبارت دیگر،داشتن کودک معلول نشانه ازدست دادن یک کودک طبیعی است.آگاهی ازاینکه کودک آنها بامشکل متولدشده است واین مشکل ادامه خواهدیافت،فرایندی ازاندوه راموجب میشودکه شبیه اندوهی است که اعضاء خانواده کودک درحال فوت باآن روبرو است.

فابراشاره می کند که وجودکودک معلول اغلب موجب اختلال دررشدوتعالی خانواده نیزمیشود.اوویژگی بحرانی که خانواده با آن روبرو است رامانند یک توقف درچرخه زندگی خانواده تعریف می کند که دراثرآن :

الف)رشدوتکامل خانواده کند می شود

ب)هماهنگی میان وظایف اعضاء خانواده مختل می گردد،درحالیکه درشرایط عادی این هماهنگی موجب رشدوتکامل خانواده می شود(ملک پور،1369).

ازعوامل فشارزابرخانواده ووالدین کودکان معلول،عوامل غیر اجتنابی هستند که دربرابرفعالیتها واهداف خانواده موانعی رابوجودمی آورند،این عوامل مشقت های عمومی هستند که با فعالیت های تفریحی،فرصتهای شغلی وفعالیتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند.مک کابین وهمکاران معتقدندکه هم میزان وهم انعطاف تفریح وفراغت[6]دراین خانواده ها کاهش می یابدوبه همان صورت نیز به دلیل کارهای زیاد مسایل زمانی کاهش پیدا می کند.عوامل فشارزای دیگر ناشی از زندگی اجتماعی خانواده[7]
می باشند(حسین نژاد،1375).

کازات و ماروین (1984)،فابر(1959) واکنش های منفی که والدین ازدوستان وهمسایگان مشاهده می کنند وهمچنین خجالت واحساس شرم والدین ویا خواهران وبرادران به خاطر فرزند یابرادرشان،همچنین ترس از حوادث وتصادفات نیز میتواندمنجربه انزوای اجتماعی خانواده گردند(دارلینگ وسلیگمن ،1989به نقل از ایلالی1376).

در بیشترخانواده ها مادر بیشترین دشواری وفشار را در نگهداری بچه تجربه می کند.اودیگرقادر نیست مانندقبل کارهایی مثل آماده کردن غذا،شستن لباسها،خریدهفتگی خانه وکمک درتکالیف مدرسه رابخوبی انجام دهد.زمانی را که صرف افراد دیگر خانواده می کرد،کاهش می یابد.زیرا بیشتر وقت اوصرف مواظبت وتامین احتیاجات بچه معلول می شود.با دور شدن مادر از کارهای قبلی،سایر اعضای خانواده بیشتراحساس مسولیت می کنند.ممکن است برای افراد دیگر خانواده،سازگاری با فشارها و امور جدید که ناشی از وجود کودک معلول است،بسیار مشکل باشد(ادیب سرشکی،1380ص132).



اهمیت و ضرورت

یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است.این محیط زندگی رامی توان طوری تنظیم کرد،که هرچند در بهبود وضع افراد،موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. درجامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت ازنظام اجتماعی،حمایت ازهمه اعضای آن می باشد.

باتوجه به آمار دانش آموزان درسال 1370که حدود 15میلیون نفربرآوردشده[8] وباتوجه به متوسط درصد انواع دانش آموزان استثنایی،لذاتخمین زده می شود درکشورحدود 2میلیون دانش آموز استثنایی وجود دارد(سیف نراقی،1380ص18).

بنابراین تعداد قابل توجهی ازخانواده ها درجامعه ایرانی ازاثرات منفی داشتن یک کودک معلول وهمچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد،فشارهای روانی،اجتماعی ومالی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می برند،که این عوامل می توانند،ثبات ،خانوادگی رابرهم زده وباعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند.ازطرف دیگر بسیاری از متخصصانی که باافراد معلول واستثنایی کارمی کنندبه اهمیت توجه به این خانواده ها واقف هستند وهمچنین اثرات حضور یک کودک معلول رابرپویایی یک خانواده درک می کنند.متخصصین کودکان استثنایی ازتاثیرمنفی ومثبت یک کودک برخانواده باخبرند(ماهر، -1377 ص626).

مادران باتوجه به ساختارشخصیتی خود بیشتراحساس مسولیت ویاگاهی احساس گناه می کنند که این مکانیزم،باعث کسب اطلاعات بیشتر درزمینه ناتوانی ومعلولیت فرزند وحمایت افراطی ازکودک معلول می شود.ازطرفی چون مادران بیشتروقت وانرژی خودرا صرف کودک می کنند،بیشترازپدران با همسایگان،اطرافیان وفامیلها ارتباط دارندودرمعرض توضیح دادن وضعیت کودک قرارمی گیرند.مادران بیشتربرحسب مسایل هیجانی،روابط خانوادگی وخارج از خانواده واکنش نشان می دهند(رضازاده،1379).

مطالعاتی که درموردتاثیر تولد یک کودک مبتلا به ناتوانی برخانواده انجام گرفته نشان می دهد که در موردمادران سطوح بالایی از فشارروانی(کازاک وبکمن،19991)،نشانگان افسردگی وازهم گسیختگی خانوادگی(بریستول گالا کر اسکوپلور،1980)وهمچنین فرصت کمتری برای خودوهمچنین سلامت جسمی وخلقیات سطح پایین دارند(هولروید،1974،به نقل ازمنصف زاده ،1377).

درمطالعه ای که درمورد مشکلات روانی-اجتماعی خانواده های کودکان معلول انجام گرفت نشان داده شده است که والدین کودکان عقب مانده ذهنی وجسمی روان رنجوری بیشتری رانسبت به خانواده های عادی داشتند وسازگاری زناشویی درخانواده های عقب مانده ذهنی پایین تر بود(سینگ های[9]،گویال[10]،پرشاد[11]،سینگ های،والیا[12]).

وقتی والدین باعقب ماندگی فرزند خود روبرو می شوند به دنبال جایی یا کسانی می گردند که آنان رادرچگونگی برخورد وسازگاری با این پدیده راهنمایی نمایند.وظیفه ماکمک به والدین در جهت سازگاری وازطرفی کمک درجهت یافتن علت به منظور رهایی ازاحساس گناه ویااختلافات زناشویی وغیره است(یعقوبی،1372).

باتوجه به مطالبی که مطرح شد تحقیق حاضر به مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر بامادران کودکان عادی خواهد برداخت.دراین پژوهش سازگاری اجتماعی درهفت بعد (انجام وظایف روزمره،شرکت درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه،روابط خویشاوندی،روابط زناشویی،نقش والدینی،روابط خانوادگی،موقعیت اقتصادی بررسی خواهد شد.

مادر نقش اساسی در حفظ تعادل روانی- اجتماعی خانواده داردوایجاد تنش وفشار درمادر برسایر اعضای خانواده اثرمی گذارد وباتوجه به اینکه مادر نقش مهمی درسلامت روان اعضای خانواده دارد برداختن به وضعیت مادران اهمیت زیادی دارد وهمچنین باتوجه به اینکه درموردسازگاری مادران کودکان عقب مانده ذهنی تحقیق صورت نگرفته است ،بررسی دراین زمینه ضروری به نظرمی رسد.


هدف از اجرای تحقیق:
ـ اهداف کلی:

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی

شهرکاشان



اهداف جزئی

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه باانجام وظایف روزمره

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه با شرکت درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر با مادران کودکان عادی دررابطه باروابط خویشاوندی

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در روابط زناشویی

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی دررابطه بانقش والدینی

مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در روابط خانوادگی

¹ مقایسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیربا مادران کودکان عادی در موقعیت اقتصادی

.فرضیات یا سوالات تحقیق:

سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی است.

سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درفعالیتهای روزمره کمتر از مادران کودکان عادی است.

سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درفعالیتهای اجتماعی وفوق برنامه کمتر از مادران کودکان عادی است.

سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی دررابطه با خویشاوندان کمتر از مادران کودکان عادی است.

مادران کودکان عقب مانده ذهنی درروابط زناشویی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

مادران کودکان عقب مانده ذهنی درنقش والدینی مشکلات بیشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.

از نظرسازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی درروابط خانوادگی بیشترازمادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.

از نظرسازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی دروضعیت اقتصادی بیشترازمادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.
تعریف واژه‌ها

سازگاری اجتماعی

تعریف نظری:سازگاری اجتماعی دراصطلاح،مراوده بین فردومحیط اجتماعی تعریف شده است(ویزمن وپی کل،1974).

تعریف عملیاتی:نمره ای که فرد درمقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن وپی کل بدست می آورد.

عقب مانده ذهنی آموزش پذیر

تعریف نظری:به فردی اطلاق می شود که بهره هوشی اوبین50تا70باشد(اساسنامه سازمان کودکان استنایی،1374).

تعریف عملیاتی:به کسی اطلاق می شودکه درستادهای هماهنگی وپذیرش سازمان آموزش وپرورش استثنایی پرونده داردوعقب ماندگی او توسط متخصصین ذیربط سازمان تایید شده است(داورمنش،1374).

کودکان عادی

تعریف نظری:دانش آموزی که به ظاهر نقص جسمی،روانی وشناختی قابل ملاحظه ای نداشته ودرمدارس عادی به تحصیل مشغول است(رضازاده،1379).

تعریف عملیاتی:منظور دانش آموزی است که درمدارس عادی شهرکاشان درمقطع راهنمایی به تحصیل مشغول است.




دیدگاه روان شناسی شناختی

در دیدگاه روان شناسی شناختی، انسان سازگار به کسی گفته می‏شود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست و چون قادر به چنین کاری است لذا یک نظام ارزشی واقع بینانه برای خود تنظیم می‏نماید تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران دچار آسیب نشود. این روند به او کمک می‏کند تا به احساس بهتری دست یابد.

مروری بر مطالعات پیشین

مطالعه ای که توسط احترام السادات ایلالی به منظور بررسی نسبت سازگاری والدین کودکان عقب مانده ذهنی دررابطه باعوامل تنش زادرمدارس استثنایی شهر ساری درسال1376انجام شده است.واحدهای پژوهش شامل98پدرومادرکودک عقب مانده ذهنی مدارس استثنایی شهرساری می باشد.پرسشنامه ای درسه بخش:1.اطلاعات فردی2.عوامل تنش زا3.رفتارهای سازگارانه.عوامل تنش زاورفتارهای سازگارانه درسه حیطه زیستی،اجتماعی،روانی سنجیده می شود.نتایج نشان می دهدکه:1)درسه حیطه عوامل تنش زا دروالدین بالاترین سطح تنش مربوط به حیطه اجتماعی می باشدکه درمادران(62/9درصد)وپدران(54/2درصد)
می باشد.2)درسه حیطه سازگاری در والدین بالاترین سطح سازگاری مربوط به حیطه روانی می باشد که مادران(58/4درصد)وپدران(61/9درصد).3)ازنظرارتباط بین عوامل تنش زا بامتغیرهای دموگرافیک والدین ارتباط معنی داری باسطح تحصیلات،وضعیت شغلی والدین و همچنین وضعیت تاهل،طول مدت ازدواج،تعدادفرزندان عقب مانده،سن کودک عقب مانده وسن تشخیص عقب ماندگی ذهنی کودک وجود داشت

پلچت(1999)در تحقیقی سازگاری والدین نوزادان ناتوان و رابطه آن با نوع ناتوانی را بررسی کرد.آزمودنی ها بر طبق سه نوع ناتوانی و یک گروه کنترل انتخاب شدند:1)والدین نوزادان با سندروم داون[13]2)بیماری های قلبی مادرزادی[14]3).شکاف لب یا شکاف کام[15]4.گروه سالم[16]

از یک پرسشنامه خود تنظیمی استفاده شده که شامل ارزیابی استرس ، استرس والدینی و افسردگی روانی [17]است.نتایج نشان داد که والدین نوزادان با سندروم داون و والدین نوزادان با بیماری های قلبی مادرزادی سطح بالای از استرس و افسردگی روانی را نسبت به والدین نوزادان با شکاف کام و والدین نوزادان سالم داشتند.در کل مادران سطوح بالایی از استرس و افسردگی داشتند.

پاتریکیا[18](1985)بررسی سازگاری خانواده هایی که بخاطر داشتن کودک با نقص عضو استرس دارند.فاکتورهایی که روی سازگاری این خانواده ها تاثیر می گذارد و ادراک خانواده از استرس در رابطه با کمک های داخلی و خارجی خانواده و خصوصیات کودک ناتوان بررسی شده است.

نمونه ها یه گروه از والدین که کودک دارای نقص عضو مادرزادی داشتند و در مرکز پزشکی ماکسی میلان در تورنتو بودندو یه گروه نیز از والدین کودکان عقب مانده ذهنی انتخاب شدند.از 4 پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده بود:1)مقیاس محیط خانه[19]2)مقیاس ارزیابی بخران مدار شخصی خانواده[20]3)پرسشنامه استرس و منابع[21]4)چک لیست خانوادگی

نتایج تحقیق نشان می دهد که استرس ادراک شده پایین در ارتباط با داشتن کودک ناتوان بطور مثبتی با یکپارچگی خانواده،بیانگری[22] بالا،تعارض پایین،استقلال بالا،کمک های روحی بالا،حمایت اجتماعی بالا مکرتبط بود.همچنین استرس والدین از نظر نوع ناتوانی و موقعیت اجتماعی-فرهنگی والدین متفاوت بود.

رونیت گال(2002)در تحقیقی در مورد تفاوت های بین پدران و مادران افراد بزرگسال با عقب ماندگی ذهنی در سطوح استرس،راهبردهای سازشی و نگرش در مورد یکپارچه سازی دختران و پسران در جامعه را بررسی کرده است. نمونه شامل85 مادر و 50 پدر که دارای دختر و پسر 26 تا 18 سال بودند از 4 پرسشنامه 1)مشخصات دموگرافیک 2)پرسشنامه استرس و منابع 3)پرسشنامه راهبردهای سازشی 4)پرسشنامه نگرش والدین راجع به عادی سازی استفاده شده است.نتایج نشان می دهد که مادران به دلیل آگاهی از ناتوانی ها و تفاوت کودکانشان با سایر کودکان استرس بالاتری را نسبت به پدران تحمل می کنند.مادران برای سازگاری از راهبردهای سازشی هیجان مدار و پدران از راهبردهای مشکل مدار استفاده می کنند.همچنین مادران بیشتر از پدران از راهبرد ها ی سازشی استفاده می کنند.

به منظور بررسی شیوه سازگاری و تطابق پدرومادردارای کودک سندرم داون،(دامروش1982،به نقل از ایلالی)تحقیقی رادرمری لندروی25خانواده این بیماران انجام داد.محقق،والدین کودکان شیرخوارتاسن بلوغ راموردبررسی قرارداد.اوازپرسشنامه سازگاری والدین وغمگینی مزمن برای بررسی والدین استفاده کرد.دراین تحقیق تفاوت شیوه سازگاری پدرومادربه وضوح نشان داد.پدران(83%)تطابق باثبات داشتندولی مادران(68%)دچار بحرانهای روانی بودندومیزان بالایی ازافسردگی مزمن داشتند.(1%)رفتارهای سازگاری پدرومادرباهم تفاوت داشت.مادران سطح بالایی ازاحساس تحمل،بارسنگین فشار،گرفتگی،پریشانی،مطرح شدند.جامعه،پیری،ترسونگرانی ازآینده،اضطراب وترس برای چیزهایی که افراددیگردرباره آنها
می گویندواحساس حسادت وتنفرنسبت به مادران کودکان سالم داشتند.

به منظور بررسی سازگاری خانواده هایی که دارای کودک با ناتوانی های رشدی هستند،باری تروت ودیاناهیبرت-مورنی(2002)87خانواده راکه دارای کودک باناتوانی رشدی درسنین پیش ازمدرسه بودندراموردارزیابی قراردادندو7سال بعدوقتی فرزندان آنهادردوره پیش ازنوجوانی بودند،والدین رادوباره موردمصاحبه قراردادند.از مقیاس تاثیر ناتوانی کودک بر خانواده که شامل 15 آیتم است و خلاصه ای از ارزیابی مثبت و منفی والدین در مورد کودکشان و یک نمره کلی که استرس والدین در دراز مدت را پیش بینی می کند. نتایج نشان می دهد که حتی وقتی متغییر هایی مثل سازگاری زناشویی و سطوح ناتوانی کودک کنترل می شود والدین نسبت به آینده استرس دارند.

چاوشی (1366) در پژوهشی تحت عنوان بررسی مسایل روانی مادران عقب مانده ذهنی به این نتایج دست یافت:

ـ وجود فرزند عقب مانده ذهنی سلامت جسمی و روانی مادران را تهدید می‏کند و غالباً تأثیر منفی به دنبال دارد. 58 درصد مادران اظهار کرده‏اند که وجود کودک عقب مانده سلامت روانی آنها را مختل می‏کند.

ـ هر قدر میزان تحصیلات مادران بیشتر باشد، تأثیر فرزند عقب مانده ذهنی بر روابط عاطفی بین آنان و همسرانشان بیشتر است.

ـ آسیب پذیری مادران باسواد از داشتن فرزند عقب مانده از مادران بی‏سواد بیشتر است.

ـ مادران جوان‏تر بیشتر از مادران مسن‏تر تحت تأثیر عقب ماندگی ذهنی فرزند قرار می‏گیرند.

شریعتی و داورمنش( 1374)به منظور بررسی اثرات معلولیت ذهنی فرزند بر خانواده تحقیقی را انجام دادند.نمونه ها شامل 1589 خانواده که از این تعداد 833 مورد خانواده هایی که فرزند عقب مانده ذهنی داشتند و 756 خانواده که فاقد فرزند عقب مانده ذهنی بودند.در این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات از فرم های اطلاعاتی و ترازومتر استفاده شده بود.یکی از متغییر هایی که مورد مطالعه قرار گرفته روابط اجتماعی خانواده بود که برای بررسی آن از شاخص های ی از ارتباط اجتماعی خانواده استفاده شده است.نتایج تحقیق نشان داد که در موردروابط اجتماعی خانواده های استثنایی ،ازجمله کمیت وکیفیت میهمانی رفتن خانواده هاومیهمان آمدن برای آنهاونیزدفعات مسافرت رفتن آنها می توان نتیجه گرفت اولأ وجود یک فرزند عقب مانده ذهنی سبب محدودیت روابط اجتماعی خانواده ها می گرددوثانیأ هرقدرشدت عقب ماندگی ذهنی فرزند بیشترباشد،اوقات فراغت محدودتر شده ودامنه ارتباطات اجتماعی تنگتر می شود.وجودیک فرزند عقب مانده ذهنی دریک خانواده،برکارکردخانواده به عنوان پایگاه برقراری ارتباطات اجتماعی تأثیر گذاشته وهرقدرشدت عقب ماندگی بیشترباشد،تاثیر منفی آن بر این کارکردمهم خانواده بیشترخواهد بود(ص123).